انسان موجودی است برتر که می تواند با اراده و اختیار خویش سرنوشت خود را رقم زند. البته این اختیار، اعطایی بوده و در حقیقت در محدوده اذن پروردگار می باشد. بعبارتی دیگر انسان در حیطه بندگی میتواند تدبیر نماید اما آنچه رقم خواهد خورد همان تقدیر الهی است.
برای آنکه انسان بتواند در تدبیر امور زندگی خویش موفق شود لازم است در پنج مرحله، گام های خود را به صورت منظم و دقیق بر دارد:
1- مرحله تعلم و آموختن:” در این مرحله، انسان نیازمند یادگیری و آموزش است و دانستن بعنوان کلید و رمز موفقیت تنها با آموختن میسر بوده و آدمی محتاج آموزگاری است که به او الفبای بهتر زیستن را بیاموزد و شکی نیست که این آموزش همراه با پژوهش بشر را در تدبیر امور زندگی یاری خواهد داد آنگونه که زگهواره تا گور دانش بجوی.”
2- مرحله تفکر: “ذهن انسان تنها با آموختن به رشد و پویایی نمی رسد بلکه تفکر و اندیشیدن لازمه خلاقیت و نوآوری است . تمامی ابتکارات و اختراعات و پیشرفت دانش در این مرحله شکل می گیرد که آدمی با تفکر خود را به عمق هستی وارد می سازد واگر در روایت از ائمه اطهار علیهم السلام نقل شده است که یک ساعت تفکر برشصت یا هفتاد سال عبادت تقدم دارد شاید به این جهت است که عمق معرفت که لازمه قبولی عبادت است با تفکر بدست می آید. مرحله تفکر در حسن تدبیر زندگی نقش اساسی دارد و انسان متفکر، در حوزه تدبیر نیز موفق خواهد بود. “
3- مرحله مطالعه : “بشر برای رسیدن به کمال ناچار است تا حاصل افکار دیگران را مورد مطالعه خویش قرار دهد و هر قدر این مطالعات دقیق تر و عمیق تر انجام شود نتایج مؤثرتر و مفیدتری خواهد داشت. قافله دانش با مطالعات آثار اصحاب علم و قلم به پیش می رود و توان انسان در تدبیر زندگی به کیفیت و کمیت مطالعه باز می گردد.”
4- مرحله مشاوره:” در تدبیر امور، مشاوره ، نقش بسزایی دارد و عقل آدمی با مشورت به شکوفایی می رسد و انسان می تواند از جمع شدن عقول راههای بسته را بگشاید.
شاید مشورت در کارها مهمترین شرط موفقیت در تدبیر امور بحساب آید و انسانهایی که مشاوره را جدی می گیرند معمولاً از شکست در امان هستند. زیرا استفاده از تجربیات دیگران مانع اشتباه آدمی است .”
5- مرحله محاسبه :” جهانی که در آن زندگی می کنیم با نظم هندسی پیچیده ای بنا شده و معادلات دقیق ریاضی بر همه احکام تکوینی و تشریعی این عالم سایه افکنده است.
از عبادات تا معاملات ، از ساختمان سازی تا انسان سازی ، همه و همه از محاسبات عمیق و دقیق برخوردار است که بدون در نظرگرفتن آن عملاً نمی توان در تدبیر زندگی موفق بود.
بعبارتی روشن بدون محاسبه هر گونه برنامه ریزی محکوم به شکست است و بدون برنامهریزی هیچ عملکردی به نتیجه قطعی و قابل قبول نخواهد رسید.”
حاصل این پنج مرحله داشتن تدبیری نیکو و پذیرفتنی است اما آیا تدبیر در امور زندگی کافی است و می توان صرفاً با تدبیر، موفقیت را بصورت تضمین شده برای خود تصور نمود.
نگاهی به زندگی خود و دیگران نشان دهنده این واقعیت است که هر قدر در تدبیر امور موفق باشیم، نمی توان به تدبیر تنها اکتفا کرد بلکه باید تقدیر الهی را نیز در نظر گرفت کسانی که فقط به تقدیر دلخوش کردهاند و از زیر بار تدبیر شانه خالی می کنند درباره خود ظلم می کنند ظلمی که به خدا نسبت میدهند اما در حقیقت خود را مبرا کرده و خواسته اند تنبلی و بیحالی خود را به گونه ای زشت و نابخردانه توجیه نمایند.
اما کسانی هم که فقط تدبیر خود را کافی دانسته و انتظار دارند هرچه برنامه ریزی می کنند عیناً تحقق یابد آنها نیز از قدرت خالق هستی غافل مانده اند و بر این باورند که خود، خدای خویشند در حالی که اختیار آنها نیز در محدوده قدرت لایزال خالق هستی است به نظر می رسد برای تقدیر نیز پنج مرحله می توان در نظر گرفت:
1- مرحله ایمان
در این مرحله انسان باید با ایمان به غیب غیر محسوسات را نیز باور نماید و قبول کند که فراتر از آنچه می بیند ، می شنود یا احساس می کند حقایقی هم وجود دارد که از آن به غیب یاد می شود و در رأس همه این محسوسات و غیر محسوسات خالق هستی است که مبدأ این عالم و منشاء این موجودات است .
اگر انسان باور کند که آفریدگاری دارد که همو پروردگارش نیز هست و این وجود هستی بخش برای هدایت آدمی برگزیدگانی را قرار داده که رسالت خود را با وحی به انجام می رسانند و بشر را از شر بدیها نگاه داشته و او را به خوبیها تشویق می نمایند با ایمان به خدا و پیامبران الهی و وحی عملاً انسان تقدیر خداوند را پذیرا می شود و هر آنچه او خواست با تمام وجود می خواهد و جز اراده او چیزی دیگر را طلب نکرده و کار خود را به او می سپارد و هر تصمیم را منوط به خواست خدا کرده و با قید انشاء ا... تدبیر را با تقدیر رقم می زند در چنین حالی است که تدبیر و تقدیر دو بال یک پرنده خواهند بود که با هم امکان پرواز پرنده را عملی می سازد.
2- مرحله توجه و تذکر
در این مرحله است که آدمی ا ز خود غافل می شود و به خدا متوجه گردیده و مانند قطره ای به دریا وصل شده ویاد خدا را دائما با خود دارد.
انسان بواسطه برتری ذاتی بر مخلوقات می تواند خود را که از خدا گرفته شده به خدا بازگرداند و در حقیقت با انقطاع از غیر خدا و اتصال به او تدبیر خود را در تقدیر الهی ذوب نماید.
انسانی که جز به خدا به هیچ چیز دیگر توجه ندارد و در حقیقت به کلمه توحید یعنی نفی همه خدایان جز خدای متعال می رسد و رستگاری را برای خویش به ارمغان می آورد.
آرامش مهمترین نتیجه این تدبیر پیوسته به تقدیر است یعنی بشر با توجه دائمی به خدا، خود را نمی بیند تا خواسته ای را برای خویش ببیند و چون چنین شد خواسته خدا همان خواسته او خواهد بود بنابراین او به خواسته خود رسیده است و هیچگاه شکست نخواهد خورد و بنابراین حتی در سخت ترین شرایط ، تلخی و نامرادی را احساس نمی کند و همواره آنچه پیش آید تصویری زیبا در جان و روحش شکل می گیرد.
3- مرحله اخلاص
در این مرحله انسان که بواسطه ایمان و توجه به خدا از غیر خدا جدا شده نیازمند خلوص در نیت و انگیزه است بعبارتی دیگر او باید هر آنچه را انجام می دهد به قصد نزدیک شدن به صفات الهی و کمالاتی بداند که او را خداگونه قرار داده و شایسته جانشینی خدا می سازد.
اخلاص در دو جهت محقق می گردد یکی در عبودیت و بندگی است و دیگری در ارتباط با غیر خدا برای حل مشکلات و برطرف کردن نیازها و انحصار در عبودیت و کمک گرفتن از دیگران بسیار مهم است .
زیرا بشر علیرغم ایمان به خدا و توجه به او برای تدبیر در زندگی نیازمند کمک گرفتن از دیگران است و همین ارتباط نزدیک با دیگران محبتی را ایجــــاد می نماید که نوعی بندگی را به همراه دارد اخلاص یعنی انحصار در بندگی و ارتباط برای رفع نیازهای بشری و تدبیر در زندگی بمعنای برقراری ارتبـــــاط با اشخاص میباشد بگونه ای که مسائل اجتماعی خود را حل و فصل نمایند.
اما اگر تدبیر و تقدیر همپای هم جلو روند لازمـــه اش آن است که انسان فقط خدا را معبود و مستعان خویش قرار دهد که همان معنای ایاک نعبد و ایاک نستعین خواهد بود.
4- توکل
در این مرحله انسان باید برای نجات از توهم بی پناهی در این جهان هستی اعتصام به خدای متعال نماید استعاذه و پناه بردن به خدا لازمه ثبات در زندگی و تثبیت اراده و ایمان است .
بعبارتی دقیق باید گفت استمرار اخلاص نیازمند به توکل است و اگر بشر پس از ایمان و توجه بخدا بخواهد در مسیر مستقیم نلغزد و همواره با اعتدال و آرامش حرکت کند و تدبیرش را با تقدیر الهی تثبیت نمـــاید باید به خداوند متعال توکل کرده و لحظه ای به حال خود رها نشود.
اعتماد به نفس بواسطه تدبیر و اتکال به خداوند بواسطه تقدیر قابل درک و فهم برای همه انسانهای مؤمن بیدار و مخلص می باشد.
کسی که خود را نشناسد و اعتماد به نفس نداشته باشد تدبیرش نتیجه بخش نیست و کسی که خدا را نشناسد و توکل به خدا ننماید تقدیــر الهی را درک نخواهد کرد بنابراین در تاریکی مطلق و در جهل مرکب ابدالدهر می ماند.
5- تقوا
در این مرحله انسان وارد حوزه عمل می شود ، عمل بصورت خاص بعنوان مثال شخصی در یک اداره روزانه کاری معین را انجام می دهد اما گاهی مــأموریتی ویژه با ابلاغی معینی به او داده میشود در این شرایط است که فرد بصورت خاص عمل می نماید .
تقوای الهی همان مأموریت از جانب خدای متعال است که انسان را تحت شرایط ویژه ای قرار میدهد و آدمی در این شرایط است که کارهای بزرگی انجام می دهد.
در حقیقت تقوای الهی، مسیر زندگی انسان را کاملاً مشخص ساخته و بشر را در صراط مستقیم هدایت مینماید و انسان کامل با قدرت الهی عصمت و انسـان رو به کمال با توان برخاسته از تقوای الهی از گناه و عصیان دوری کرده و به تکلیف الهی خویش عمل می نماید.
تدبیر در زندگی در شرایط تقوای الهی با تقدیر دقیقاً مساوی و موازی با هم خواهد بود و مانند ریل قطار حرکت انسان از مبدأ شروع زندگی تا مقصـد زندگی جاوید در بهشت الهی فراهم می آورد.